نقش ضد کارگری خانه کارگر و شوراهای اسلامی

سیما افروز


به نقل از به پيش! شماره ٤، ١٦ تير ١٣٨٤


به علت خفقان سیاسی ناشی از سلطه سرمایه داری در ایران و فقدان تشکلهای علنی و توده ای، طبقه کارگر ایران برای هر مطالبه و خواسته اش با سرکوب شدید مواجه شده است.

یکی از حقوق پایه ای که کارگران ایران همیشه از آن محروم بوده و همواره مطالبه اش کرده اند، حق اعتصاب می باشد.

کارگران هميشه و به عناوين مختلف به وضعيت بد اقتصادى خود و نداشتن حق تشکل معترض بوده و خواهان بهبود شرايط خویش هستند. رژيم به اين اعتراضات هميشه با سرکوب پاسخ داده و خواستهايی چون حق تشکل و حق اعتصاب را به رسميت نشناخته است. اعتصابات و اعتراضات کارگرى حرکتى غير قانونى است که همواره کارگران را مورد فشار، تهديد و ارعاب کارفرما قرار ميدهد. بسیاری از کارگران بجرم اعتصاب اخراج شده اند، به سیاهچالها روانه شده اند و یا حتی جان خود را از دست داده اند...

اعتراضات کارگرى در هر دوره از حيات رژيم جمهورى اسلامى، تحت هر عنوانی، عملى ضدکارگرى و ضديت با جمهورى اسلامى از جانب رژیم تلقى شده است : در زمان جنگ ايران و عراق، تحت اين عنوان که اکنون ما در جنگ هستيم و همه بايد بفرمان رژيم باشند و هر حرفى خلاف آن ضديت با رژيم اسلامى و با قرآن است، و بعد از ختم جنگ تحت عنوان بازسازى و امروز نيز تحت عنوانى ديگر اين اعتراضات مورد تهاجم و سرکوب قرار گرفته اند.

براى مثال شروع جنگ ايران وعراق شرايط جديدى را از طرف رژيم جمهورى اسلامى و کارفرماها پيش روى کارگران گذاشت. جنگ ايران و عراق حربه جديدى از طرف جمهورى اسلامى و کارفرماها براى فشار هر چه بيشتر کار، تحميل باج و خراج جنگى بر آنها و روانه کردن اجباريشان به جبهه هاى جنگ بود. اعزام کارگران به جبهه ها با مخالفت شديد کارگران روبرو شد. اما پاسخ رژيم و کارفرماها به کارگران، اخراج بود. با توسل به اين شگردها و شيوه هاى ضدانسانى بسيارى از کارگران قربانيان اين جنگ ناخواسته شدند. با ادامه جنگ و طولانى شدن آن اکثريت کارگران در کارخانجات مختلف براى جلوگيرى از باج وخراج جنگى و قطع اضافه کارى اجبارى و فشارهاى کارى و اعزامشان به جبهه ها دست به اعتراضات و اعتصاَّّّّّّّّبات وسيعى زدند. طولانى شدن جنگ دوره جديدى از اخراجهاى وسيع کارگرى را به کارگران تحميل نمود اخراج بيش از 7000 نفر از ايران ناسيونال، 450 نفر از ارج و حدود 2000 نفر از پارس الکتريک، از زمان بازخريدها تا به حال در نوبت هاى مختلف. بویژه بیکارسازی بین 7 تا 8 هزار کارگر کارخانه ایران ناسیونال ( بزرگترین واحد تولید اتومبیل ) که نقش تعیین کننده ایی در اعتصاب سراسری داشت، با حیله ماهرانه کارفرماها، شورای اسلامی و وزارت کار سرانجام اعمال شد. پيام همه اين اخراج ها و سرکوب ها در طول تمام اين سالها يک چيز بوده و هست و آن ممنوعيت اعتصاب و تشکل کارگران است. در هر اعتصابى و اعتراضى، اولين قدم براى سرکوب اين اعتراضات شناسايى رهبران کارگرى (به عنوان کسانيکه اين اعتراضات را سازمان داده و رهبرى ميکنند) است. دستگيریهای وسيع کارگران، ريختن شبانه به منازلشان و بازداشت کارگران در مسير کارخانه و منزل و بويژه در سرويسهاى کارخانه، اشکال متداولى از سرکوب اعتصابات کارگرى و ايجاد رعب و وحشت در ميان آنان است. بطور مثال در کارخانه ايران ناسيونال بعد از اعتصاب معروف به ساندويچ (به علت قطع نهار به کارگران ساندويچ داده ميشدکه مورد اعتراض وسيع کارگران قرار گرفت) تعداد زيادى از فعالين و سازماندهندگان اعتصاب را در بين راه دستگير نمودند. رژيم جمهورى اسلامى بارها و بارها در اعتصابات وسيع کارگرى از جمله در کارخانجات کفش ملى، زامياد، بنز خاور، مرتب و پارس الکتريک از اين شيوه و شگرد غيرانسانى استفاده کرد.

يکى از شيوه هاى شناسايى کارگران معترض توسط مسؤلين انجمن اسلامى و حفاظت کارخانه، استفاده از عوامل خود فروخته اى است که مخفى هستند. کارگر معترض از نظر آنها احتمالا کسى است که روابط مشخصى با دیگر کارگران دارد و در ميان آنان از نفوذ ويژه اى برخوردار است. شگرد این عوامل خود فروخته در تعقیب گارکران پیشرو و سوسیالیست این بود که این کارگران را هر روزه به مدت طولانی در تمام نقاط کارخانه، حتى دستشويى، و در مسیر کار و زندگی دنبال می کردند ؛ سعی در بوجود آوردن زمینه درگیری با این کارگران را مینمودند و جاسوسهاى کارخانه را به عنوان کمک در کار نزد آنها مى فرستادند ؛ خود را مخالف رژيم جا میزدند و وانمود میکردند که از وضع موجود ناراضى و تحت فشار هستند و بعضى مواقع حتى به سران رژيم فحش ميدادند تا اعتماد آنها را جلب کنند؛ سعی ميکردند اتهاماتى به آنها بچسبانند تا بهانه اى براى پرونده سازی و اخراجشان شود. بعضی مواقع این کارگران را معلق نموده و مقرر می کردند که هر روز در کارگزينى حضور يابند. کارفرماها از تعليق کارگران و ارجاع آنها به کارگزينى دقيقا دو هدف را دنبال ميکردند. يکى "روانکاوی" کارگر مذکور و دستيابى به اطلاعات هر چه بيشتر و دیگر زهر چشم گرفتن از کارگران پیشرو و سوسیالیست برای اینکه ديگر مرتکب چنين اعمالى نشوند. این اقدامات آنان در بسیاری مواقع منجر به اخراج شدن کارگران پیشرو میشد. اخراج شدن با طی کردن يکسرى مراحل قانونى همراه بود. براى يک دوره مشخصى بايد هر روز در سالنهاى وزارت کار از اين اتاق به اتاق ديگر مى رفتی و بدون گرفتن جواب روز ديگرى را به اين شکل از سر ميگرفتی. سرانجام بعد از ماه ها دوندگى تصميم به تشکيل دادگاه گرفته میشد. بازیگر اين دادگاههاى فرمايشى، هييت حل اختلاف شامل نماينده وزارت کار و نماينده کارگزينى کارخانه و شوراى اسلامى بود. اين هييت فقط هدفش دفاع از منافع کارفرما و محکوم کردن کارگران مورد اتهام قرار گرفته بود. این کارگران پیشرو در اين رابطه نابرابر و بدون اينکه از جانب هيچ وکيلی و تشکلی حمايت شوند، مجددا محاکمه می شدند. مشخصات کارگران اخراجى از طريق حراست کارخانه به سازمان اطلاعات جمهورى اسلامى گزارش داده ميشد و آنها دقيقا وضعيتى شبيه زندانيان سياسى پيدا ميکردند، يعنى کسى که از تمام حقوق اجتماعى محروم ميشد. در تمام اين روند ها دقيقا تلاش بر اين بود که درس عبرتى به این کارگران و ديگر هم طبقه ایهایشان داده شود تا هيچ وقت به وضع موجودشان معترض نگردند و در غيراينصورت منتظر عواقب بدتر باشند.

بعد از ٣٠ خرداد سال ٦٠ و همزمان با سرکوبى شديد شوراهاى واقعى کارگران بود که کارگران مبارز زيادى در کارخانجات مختف از کار اخراج شدند.

همزمان با اين اخراجها تعداد زيادى از رهبران کارگرى تحت پيگرد پليسى قرار گرفته و دستگير شدند و شمار بسيارى از آنها به جوخه هاى اعدام سپرده شدند. جاسم از کارگران مبارز کاشى ايرانا از نمونه هاى بارز اعدام در آن سالها است و همچنين دوست و همکار قديمى در کارخانه پارس الکتریک کيومرث يگانه، که در سال 1369 رژيم او را با يک پرونده سازى کذايى در زندان اوين اعدام کرد.

در اين دوره از ديگر نکات قابل توجه در محيط هاى کارگرى حضور افرادى بود که ماموريت بازجويى و انجام وظايف مختلف در زندان اوين و زندانهاى ديگر را داشتند. آنها در طول هفته با حضورشان در قسمتهاى مختلف کارخانه از ماجراهاى زندانها و برخوردشان با زندانيان سياسى صحبت بميان مياوردند. اکثريت قريب باتفاق آنها مسلح بودند و بيشتر صحبتهايشان در رابطه با شکنجه و آزار زندانيان سياسى بود. هدف آنان از اين برخوردها ايجاد رعب و وحشت در محيط کار بود.

نهادهايى از قبيل حراست کارخانه، بسيج، انجمن اسلامى و شوراى اسلامى همگى يک هدف مشترک را دنبال مى کردند، آنهم سرکوب کارگران، کنترل و ايجاد نظم و انضباط در کارخانه بازور سر نيزه بود. در کنار اين نهادهاى جاسوسى نهادى که بيشتر در ميان کارگران براى آن تبليغ ميشد و رژيم و کارفرماها سعى مى نمودند به عنوان يک تشکل کارگرى و نماينده هاى واقعى کارگران جلوه اش دهند شوراى اسلامى بود. نقش اين شوراها به بن بست کشاندن حرکت کارگران بود، و رژيم وکارفرماها کارگران را وادار مى نمودند که اين شوراها را به عنوان نماينده هاى واقعى خودشان به رسميت بشناسند و از اوامر شان اطاعت کنند. بعنوان مثال شوراهاى اسلامى جلوى انجام هر حرکتى از طرف کارگران را ميگرفتند و به آنها گوشزد ميکردند که شما حق تصميم گيرى مستقيم در به انجام رساندن خواسته ها و اعتراضاتتان را نداريد و تنها بايد مشکلات و خواسته هايتان را از کانال شوراهاى اسلامى حل وفصل کنيد. نظر اين شوراها در اخراج کارگران هميشه دست و بال کارفرما را در انجام تصميم خود باز تر مى گذاشت. به این ترتیب ميتوان از نقش شوراهاى اسلامى در اخراج کارگران نام برد. وقتی که مديريت حکم اخراج را صادرمی کرد. دوستان و همکاران کارگران اخراجی به اخراج آنها اعتراض میکردند و کارفرما به آنها می گفت که شوراهاى اسلامى نيز با این اخراج ها موافق بوده اند. نمونه ديگرى از عوام فريبى شوراهاى اسلامى راضى نمودن کارگران معترض به امر اخراج و دريافت مبلغ ناچيزى به عنوان بازخريد بود.حتى آنجا که حادثه و سانحه اى براى کارگران روى ميداد، شوراهاى اسلامى ميکوشيدند که کارفرما را بيگناه جلوه دهند و با تصادفى جلوه دادن مسئله جلودار اعتراض کارگران شوند. به عنوان مثال در کارخانه پروفيل نيمه سبک( گروه صنعتی سدید )، يک لوله 12 اينچ که حدود 2 تن وزن داشت روى سر کارگرى سقوط کرد و کارگر بلافاصله کشته شد. عکس العمل شوراى اسلامى به اين فاجعه اين بود که آنرا نتیجه سهل انگاری خود این کارگرقلمداد میکرد. در مواقعى که اعتصابات کارگرى به طول ميانجامید فورا ساواما به اتفاق سپاه پاسداران وکميته انقلاب اسلامى کارخانه را به محاصره در آورده و پس از بازجويى تمام کارگران و دستگيرى تعدادى از آنها به قضيه فيصله ميداد. در اعتصاب کفش ملى و بنز خاور عوامل رژيم جمهورى اسلامى با کمک نهادهاى سرکوبگر از قبيل سپاه پاسداران، کميته انقلاب اسلامى، بسيج، حراست، انجمن اسلامى و شوراى اسلامى جاده را بسته و حکومت نظامى ايجاد نمودند.

یکی از کارخانه هایی که اعتصابات مکرر در آن صورت می گرفت و کارگران در آن با تشکیل شوراهای اسلامی مخالفت می نمودند، کارخانه پارس الکتریک بود. يکى از خصوصیتهای مهم اين کارخانه آماده باش دائم نيروهاى انجمن اسلامى، بسيج و حراست، و هميارى و همکارى صميمانه و نزديک شوراى اسلامى با آنها براى سد کردن حرکتهاى کارگرى بود.

تشکيل شوراهاى اسلامى در اين کارخانه با عدم استقبال کارگران روبرو شد. مديريت و کارفرما با تبليغ و نيرنگ ميخواستند نمايندگان اين شوراها را نمايندگان واقعى کارگران قلمداد کنند. کانديداهاى شورا از طرف مديريت و کارفرما معرفى ميشدند. شوراى اسلامى ابزار بازدارنده حرکت کارگران شده و در مقابل انجام هر حرکتى از سوى کارگران سعى ميکرد که این حرکت را متوقف کرده و با وساطت خود آنرا به نفع کارفرما تمام کند. کارگران اين کارخانه در مقابل توطئه هاى شوراى اسلامى مقاومت مينمودند، به عنوان مثال در طول جنگ ايران وعراق کارگران پارس الکتريک ٤٠ ساعت در هفته کار ميکردند. پس از اختتام جنگ زمان کار به ٤٤ ساعت افزايش يافت. کارگران اعتراض کرده، خواهان ٤٠ ساعت در هفته شدند و شوراى اسلامى را در جريان گذاشتند، اما شوراى اسلامى در برخوردش با کارگران سعى در وادار نمودن آنها به انجام 44 ساعت کار و حمايت از سياست هاى کارفرما نمود.

همانطور که در قانون کار شوراهاى اسلامى آمده، آنها در توليد و ساير مسايل کارخانه بازوى کارفرماها هستند. شوراهاى اسلامى در بالابردن توليد و وادار کردن کارگران به انجام آن نقش کاملا فعالى داشتند. به عنوان مثال در کارخانه پارس الکتریک ابلاغ شد که بايد توليد ٣٠ در صد افزايش يابد و کارگران بايد در همان مدت زمان هشت ساعته کار شان توليد را به اين سطح افزايش دهند. شورای اسلامى در تقابل با اعتراض کارگران، با اخطار به اینکه اگر توليد خود را افزايش ندهيد اخراج ميشويد، آنان را مجبور به اجرای اين حکم نمود.

نقش ضد کارگرى و سرکوبگرانه شوراهاى اسلامى در اين يک يا دو دوره براى کارگران پارس الکتریک کاملا آشکار شده بود و کارگران تصميم گرفتند که در انتخابات دوره بعدى، شوراى اسلامى را منحل نمايند. سرانجام شوراى اسلامى با معرفى کانديداهاى جديدش تصميم به انتخابات جديد گرفت. از طرف خانه کارگر و وزارت کار نيز نمايندگانى در اين انتخابات شرکت داشتند. اما کارگران از شرکت در انتخابات سر باز زدند. کارگران شوراى اسلامى را بعنوان ارگانى که تحت کنترل خانه کارگر است و از سوى رژيم جمهورى اسلامى حمايت و توسط وزارت کار اداره ميشود ميشناختند. کارگران در اين حرکت شوراى اسلامى را منحل نمودند، اما تمام تلاش کارفرماها و مديريت اين بود که اين شورا را دوباره علم کرده و احياء کنند.

شوراهای اسلامی در تقابل با شوراهای کارگری و تلاشهای کارگران برای متشکل شدن، بر علیه جمهوری اسلامی بوجود آمدند. این ارگانها در دستگاه عریض و طویلی به نام " خانه کارگر " سازماندهی شده اند. این شوراهای ضد کارگری نه تنها تشکلهای کارگری را نمایندگی نمی کنند بلکه یکی از وظایف اساسی اشان حفظ سرمایه، همکاری با مدیریت، بالا بردن تولید و حفظ نظم و انضباط و اخلاق اسلامی در محیط کار می باشد. در واقع باید آنها را ضد تشکل نامید.

لازم است به دو مورد مشخص در رابطه با این تشکلهای ضد کارگری اشاره کرد :

1- اقدام بیشرمانه سارمان جهانی کار ( آی.ال.او ) در دعوت اوباشانی از جمله حسن صادقی و پرویز احمد پنجکی به نود و سومین اجلاس اش در ژنو، و معرفی آنها تحت عنوان نمایندگان کارگران ایران.

آی.ال.او با این حرکت ضد کارگری و تبانی اش با نمایندگان سرمایه جمهوری اسلامی تحت نام شورای اسلامی و خانه کارگر، هر چه بیشتر نزد کارگران ایران افشا میشود. طبقه کارگر ایران توهمی نسبت به آی.ال.او و سیاستهایش ندارد چون این اولین باری نمی باشد که این سازمان چنین زد و بند هایی را علیه کارگران ایران انجام می دهد.

کارگران ایران سالها است که انزجار و نفرت خود را در حرکتهای اعتراصی نسبت به شوراهای اسلامی، انجمن های اسلامی و خانه کارگر نشان داده اند، و بهمین دلیل است که بعد از سالها مبارزه برای ایجاد تشکلهای واقعی خود تلاش میکنند.

در تقابل با ایجاد این تشکلهای کارگری است که آی.ال.او و مزدوران شورای اسلامی و خانه کارگر ضرورت متحد شدن بیشتری یافته اند، میخواهند با قانونی و کارگری نشان دادن این چهره ها و نهادهای ضد کارگری در سطح جهانی، جمهوری اسلامی را از منگنه و فشار خواستها و تعرضات طبقه کارگر و مردم زحمتکش که هر روز تهدید کننده تر از روز قبل می شود نجات دهند.

2- گرایش راست جنبش کارگری که امیدش را به جنبش اصلاحات بسته بود، می خواهد در چهارچوب سیستم بورژوازی راهی برای حق تشکل و اعتصاب طبقه کارگر بیابد. آنها که با توافقنامه اول سازمان جهانی کار و وزارت کار مبنی بر به رسمیت نشناختن شوراهای اسلامی به عنوان تشکل اصلی کارگران به شور و شعف آمده بودند، و آن را راهی برای ایجاد تشکل مورد نظر خود می یافتند، با توافقنامه دوم نقشه عمل خود را نقش بر آب یافتند، علاوه بر آن در راستای این حرکت ماهیت راست آنها و جریاناتی مانند آی ال او برای کارگران ایران روشن تر شده است.

طبقه کارگر ایران تمام مصایب و سیه روزیهای خود را در طول بیش از دو و دهه و نیم از چشم این نهاد های ضد کارگری می بیند، و افشاء این نهادها و مبارزه علیه آنها یا هر جریانی که در این راستا حرکت کند را مثل همیشه در دستور کار خود قرار خواهد داد.


www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com