صف کارگران،زحمتکشان ودشمنان اَنهارانبایدباهم مخدوش کرد

بنفشه کمالی

مرداد ١٣٨٨- آگوست ٢٠٠٩


اخیرا”مطلبی ازرفیق بهروز شادیمقدم به نام”حزب توده،سازمان فدائیان اکثریت و ضد انقلاب”به تاریخ 13-7-2009 درسایت ازادی بیان وسایت یادبودشاهدخت(بهروز شادیمقدم)مشاهده و مطالعه کردم.دران نوشته ایشان بطوراجمالی به سوابق،دیدگاهها و عملکرداین دو حزب و گروه خائن میپردازندوبدرستی چهرۀ رفرمیستی-اپورتونیستی این جریانات را و دفاع انان از رژیم ددمنش و ارتجاعی جمهوری سرمایه داری اسلامی را توضیح میدهند.از سابقۀ خیانتها وهمکاری این دوگروه بارژیم ارتجاعی حمهوری اسلامی نام میبرندوریشۀ نظرات ارتجاعی اینان راتشریح میکنند.تااینجادرنوشتۀ رفیق بهروز اشکالی وجود ندارد.اما درادامۀ نوشته خواننده با ناباوری به این جمله روبرو میشود نقل قول ازمطلب ایشان” اما ضد انقلابی خواندن حزب توده و سازمان فدائیان اکثریت در شرایط کنونی اشتباه است” چونکه به نظر این رفیق،نقل قول از ایشان” درشرایط کنونی مبارزه به ان مرحلۀ موردنظر(انقلاب سوسیالیستی)نرسیده است”. شمارفیق عزیز معتقدهستیدکه “ضدانقلاب خواندن این جریانات غلط میباشد”.ایا به نظرشما یک حزب و یاگروه سیاسی چه دیدگاهها، نظرات ، عملکردو سوابقی بایدداشته باشد که شما ویادیگرنیروهاوافرادی سیاسی انقلابی، کارگران وزحمتکشان انهارا ضدانقلابی ارزیابی کنند؟ایا سابقۀ ننگین،عملکرد،دیدگاها و نظرات اپورتونیستی-رویزیونیستی و بورژوایی(رفرمیستی) این جریانات (همانطورکه خودشما به درستی انها را در قسمت اول نوشته خود بر شمردید)وهم پالکی هایشان برای ضدانقلابی نامیدن انها کافی نیست؟اگر درهرکجای دیگردنیاحزب یااحزابی بایک درصداعمالی راکه این اپورتونیستهای خائن(توده،اکثریت و هم نظران انها) درقبال کمونیستها ،انقلابیون، مبارزین وبرعلیه منافع طبقۀ کارگروزحمتکشان درطول حیات ننگین خودانجام داده بودندومیدهند،رامرتکب میشدند،خصو صا”درسالهای بعدازروی کارامدن رژیم ارتحاعی_سرمایه داری جمهوری اسلامی،ان جریانات قطعابه اتهام جنایت برعلیه بشریت ،پیگیری ومحاکمه میشدند.اینان به جای اینکه انقلابی نامیده شوند بایدبه دلیل اینکه درشناسایی،دستگیری ولودادن کمونیستهاوانقلابیون،در سیاهترین دوران حاکمیت دیکتاتوری رژیم جمهوری اسلامی(سرمایه) به بخش لاینفکی از رژیم جمهوری اسلامی و دستگاه سرکوب ان تبدیل شده بودند،محاکمه شوند.همۀ ما بیاد داریم که درسالهای سیاه 60 انقلابیون ومبارزین ضدرژیم جمهوری اسلامی ازاین بازوی به قول شما “چپ ” البته درخدمت جمهوری اسلامی بیشتر وحشت داشتندتاازکمیته چی هاو گشتهای سپاه پاسداران .زیرا که این جریانات ضدانقلاب ورفرمیست توده ای-اکثریتی با سوابق سیاسی خودوارتباط بامحامع سیاسی و روشنفکران ونیروهای مخالف رژیم و اطلاعاتی که ازفعالیتهای نیروهای سیاسی انقلابی داشتندمخصوصا اطلاعاتی که جریان فدائیان اکثریت که ازدرون جنبش چریکهای فدایی بیرون زده بود داشت،شامل اطلاعات زیادی راجع به رفقای سابق خودداشتند(بطورمثال عامل لودادن ودستگیری سعیدسلطانپورشاعر مبارزوانقلابی رابه سازمان اکثریت نسبت میدهند).وقتی که رژیم دلخواه انهاوبه اصطلاح انهارژیم اسلامی “ضدامپریالیسم امریکا” به زعم اپورتونیستهای توده ای-اکثریتی برسرکار امد انها با امام خودبیعت نمودندکه مخالفان رژیم به اصطلاح” ضد امپریالیسم” راازبین ببرندوبه گوش وچشم وبازوی رژیم موردعلاقه شان رژیم “ولایت فقیه” تبدیل شدند.اینان درانجام این کارضدانقلابی وجنایتکارانه خودازهیچ کوششی دریغ نکردند.اینگونه احزاب- گروه ها و افراد که عملکردشان به بهای اعدام،شکنجه ودستگیری هزاران کمونیست وانقلابی وازبین رفتن بهترین فرزندان کارگران ودر نهایت ضربۀ مهلک به طبقۀ بالندۀو واقعا”انقلابی جامعه یعنی طبقۀ کارگرمنجرشده است ،هرگزومطلقا”تحت هیچ شرایطی نمیتواننددرصف انقلاب قرار بگیرندوی قرار داده شوند.بلافاصله بعدازروی کارامدن رژیم ارتجاعی-اسلامی سرمایه درایران این جریانات فرصت طلب درکناراین رژیم ایستادندوبه سرکوب انقلاب پایان نیافته وبه سرانجام نرسیده بانیروهای رژیم همکاری کردند.اینان به همین دلیل ودلایل بیشماری که دراین نوشته نمیگنجد،نمیتواننددرصف انقلاب باشند.جایگاه واقعی این گروه هادرصف اول ضدانقلاب میباشد.بااین استدلال که الان “درشرایط کنونی هنوزمبارزه به ان مرحلۀانقلاب سوسیالیستی نرسیده” معنی این استدلال، مثل این است که الان سلطنت طلبهای فاشیست،جریان اصلاح طلبی سرکوبگر،یعنی نیمۀ دیگرجمهوری اسلامی،گنجی-حجاریان این بنیانگذاران سپاه پاسداران ووزارت اطلاعات این ماشین سرکوب وشکنجه را،عبدالکریم سروش این طراح ضد انقلاب فرهنگی وقاتل دانشجویان مبارزرا،میرحسین موسوی وزیردولت اعدام ، شکنجه ، جنگ و سرکوب راهم درصف انقلابیون وانقلاب بدانیم ،بایدهوشیاربودودرک اینکه دشمنان کارگران و مردم زحمتکش چه کسانی هستتدراداشت و هوشیاری انقلابی رادرهمۀ دوران حفظ کرد، خصوصا درسرپیچ های حساس اجتماعی-سیاسی ودردوران تحولات حادکه براساس ماهیت اصلی نیروهای درگیردرکوران این تحولات اجتماعی-سیاسی وناارامی هاهرکدام ازجریانات، احزاب، افراد ونیروهای طبقاتی،سیاسی و اجتماعی به انحأمختلف میخواهندمهرخودرا بر روند حوادث وتحولات بکوبند ودشمنان کارگران و زحمتکشان تلاش دارندکه کارگران وزحمتکشان را به دنباله رو یکی ازجناحهای سرکوبگربکشانند.دراین دورانهابایدمواظب بودکه صف انقلاب و ضد انقلاب مخدوش نشود.بایددیدحرکت،تحول،قیام وانقلاب به نفع چه کسی ودرجهت چه اهدافی است ،کدام طبقه رانمایندگی میکند.اهداف،طبقۀ شرکت کننده وچشم اندازها و دولت اتی ان طبقه در روندانقلابی بودن ویانبودن حرکت اتی فاکتورهای حیاتی میباشند.هر کس وهرجریانی که معترض بوده و است به خودی خودحقانیت نداردودرصف انقلاب قرار نمیگیرد.زیراهمۀ این جریانات،احزاب،گرایشهاوافرادی که دربالاازانهانام برده شده ودرشرایط کنونی ازمواضعی غیرازمواضع ومنافع کارگران،زحمتکشان،زنان واقلیتهای تحت ستم معترض شده اندواعتراض انهادرراستاومنافعی ازجناح سرکوبگروضدکارگربورژوازی میباشد.درضمن فراموش کردم که بنی صدرجلادکردستان وسرکوب دانشگاه رادرسال 58-59 نام ببرم.مهمترو بالاترازان تمامی گروهها،احزاب،گرایشهاوافرادارتحاعی بالادشمن اصلی پیشروترین بخش جامعه وبالنده ترین طبقۀ اجتماعی یعنی طبقۀ کارگرو زحمتکشان هستند.عملکرداین جریانات وچشم اندازواینده ای راکه انهابرای جامعۀ ایران میخواهند،همان جهنم سرمایه داری است که تمامی زحمتکشان ومتحدین ان ازکوچکترین حقی محروم هستندوخواهند بود.به سابقه فعالیتهای سیاسی انان(توده ای ها_اکثریتی هاوبرادران،خواهران هم نظرشان) برعلیه پایه ای ترین حقوق زنان، کودکان واقلیتهای ملی توجه کنید.اینان هیچ حق دموکراتیکی راواقعا”به رسمیت نمیشناسندوهمیشه درپیشبردمنافع بخشی ویاتمامی بورژوازی وامپریالیسم(در شکل هارترین وعریان ترین) ان سرمایه داری دولتی ورژیم جمهوری اسلامی عمل کرده اند. مهمترازهمه اینان نیزبرعلیه انقلاب واقعی یعنی انقلاب اجتماعی (سوسیالیسم و کمونیسم) نیروهاوافرادکمونیست ومبارزان واقعی میباشند.خصوصادراین عصرکه عصری است که انقلابات سوسیالیستی بایدصورت بگیردواین انقلابات ازکمون پاریس شروع شده ونقطه عطف پرشوران انقلاب اکتبربود.این جریانات(رفرمیست_اصلاح طلب_توده ای،جمهوری خواه لائیک وغیره) به طور کلی واساسا”به خاطردشمنی پایه ای واساسی خودکه دشمنی بورژوازی باطبقۀ کارگرمیباشدو دشمن طبقاتی طبقۀ بالندۀ جامعه یعنی طبقۀ کارگر میباشندودرصف ضدانقلاب قراردارند. اگراحزاب وگروه هاونیروهای کمونیست وانقلابیون طرفدارانقلاب سوسیالیستی وکمونیسم باشیم به هیچ دلیلی شکی دراین نبایدباشدکه به همین دلیل روشن اینان(توده ای ها_اکثریتی ها)ضدانقلابی میباشندوانقلابی نامیدن انهااشتباهی فاحش،همراه باتوهم افرینی دربین کارگران وزحمتکشان است وتوهم پراکنی نسبت به ماهیت انان وافشاء نکردن دشمنی طبقاتی، ریشه ای وسرسخت این جریانات باکارگران ومتحدان انان اشتباهی بزرگ و جبران ناپذیرمیباشد.بالاترومهم ترازهمه این است که انقلابی نامیدن اینان به معنی برعلیه منافع انقلاب نظردادن ودشمن رابه جای دوست قراردادن وصف دشمنان مردم رابادوستان او مخدوش کردن ودرنهایت خاک پاشیدن درچشم نیروهای بالندۀ جامعه یعنی کمونیستهاو طبقۀ کارگرمیباشد.به امیدافشای همیشگی وپیگیرانۀ رفرمیسم-اپورتونیسم ونیروهای سدکنندۀ راه طبقۀ کارگروراندن رفرمیسم ازصفوف نظری وعملی طبقۀ کارگر.

بنفشه کمالی 2009.7.28



www.wsu-iran.org wsu_wm@yahoo.com